دومینوی عاطفی!
22 بهمن 1396
دلم نمی خواهد درخواست بازی اش را رد و ناراحتش کنم؛ از طرفی از آخرین بازی منچمان سه سالی می گذرد. آن روز ، وقتی دایی کامران با جر زنی بازی را برد و بعد از بردش ادا بازی در آورد، ناراحت شدم اما به روی خودم نیاوردم و توی دلم با خودم قرار گذاشتم دیگه… بیشتر »
نظر دهید »
مادرم طلبه نیست!
22 بهمن 1396
میگوید ” این روزا شدیدا هوس گوجه سبز دارم". از سرویس پیاده میشویم. تا قسمتی از مسیر با او همراه میشوم. از هر دری حرف می زنیم. از او میخواهم یک لحظه کنار پیاده رو منتظرم بماند. چند دقیقه بعد با یک کیلو گوجه سبز برمیگردم. میگویم “برای تو گرفتم مریم"….… بیشتر »
رد پای آوینی (بر اساس تصاویر واقعی از یک سفر)
20 بهمن 1396
به بهانه 21 بهمن سالروز شهادت #شهید #اکبر_بضاعت_پور تقدیم به روح بلند و ملکوتی شهدای سرمای سوزان بهمن ماه… دردانه های والفجر 8… آرمیدگان در ناآرامی شب های طوفانی اروند…. و تقدیم به نگاه های بارانی مادربزرگ که در سوگ فرزند غواصش به یاد… بیشتر »
خدایا ممنونم
17 بهمن 1396
خدایا ممنونم بیشتر »
و خداوند هر لحظه حاضر است و ناظر
16 بهمن 1396
و خداوند هر لحظه حاضر است و ناظر بیشتر »
ماجرای آن روز قسمت 4
16 بهمن 1396
گلدانهایمان را آب می¬دهم… امروز چه روز قشنگی است… کالانکوایی که دوسال است گل نداده، امروز غنچه زده است… برگ زرد گلها را می چینم. هنوز به مونا فکر می¬کنم. به شیخ صفی. به ساعت 4 بعدازظهر! صدای دلنشین اذان از مسجد امام علی (علیه السلام)… بیشتر »
ماجرای آن روز قسمت 3
16 بهمن 1396
جواب می دهم. صدایی آشنا اما دور… احوالپرسی می¬کند. خاطرات دوران دبیرستان برایم زنده می¬شوند… مونا احمدی… رفیق شفیق اول دبیرستان. باورم نمی¬شود… انقدر با هیجان و خوشحالی حرف می¬زنم که شگفتی را در برگ¬های شمعدانی پشت پنجره… بیشتر »