یک نقطه روشن در زندگی و عاقبت به خیری...
24 خرداد 1392
گاهي وقتها يك نقطه روشن در زندگي انسان در يك مواقع خاصي از انسان دستگيري مي كند.
بعضيها كه عاقبت به خير ميشوند، مربوط به همان نقطه روشن در وجودشان مي باشد. اما كسي كه عاقبت به خير نشده و جهنمي مي شود، معلوم ميشود همان نقطه روشن را هم ندارد! روايت هم اين مطلب را تأييد ميكند.
رفيقي داشتم در تهران، آدم خوبي بود، از شاگردان مرحوم آقا شيخ محمد حسين زاهد بود. (شيخ محمد حسين زاهد، مرد بسيار خوب و با معنويت و اهل زهد و ورع بوده. نفسش قوي بوده، و روح قوي اي داشته، حتي بعد از مرگش ديده بودند كه بر شاگردانش اشراف دارد)
آن دوست ما گفت: علت اين كه آن شخص فاسق عاقبت به خير شد اين بود كه: شب عروسي اش، رفت توي اتاق عروس، ديد عروس دارد گريه مي كند؛ مي فهمد كه اين گريه، گريه معمولي نيست، خيلي جدي است! علت گريه را مي پرسد، عروس مي گويد: من به پسر عمويم علاقمند بودم؛ مرا به او ندادند؛ الان هم حرفي ندارم كه با تو زندگي كنم اما اين را بدان كه عمري را در ناراحتي خواهم بود!
اين شخص بلافاصله از منزل مي رود و عالم محل را با دو نفر شاهد مي آورد و مي گويد: من وكالت دادم كه طلاق اين دختر را بخوانيد.
طلاق را مي خوانند. بعد مي فرستند دنبال پسر عموي دختر و مي گويد: عقد اينها را هم بخوانيد. جوان را مي آورند و عقد آنها را مي خوانند! وقتي كه او چنين جوانمردي و فداكاري را مي كند، پسر عموي دختر رو مي كند به او مي گويد: خدا تو را عاقبت به خير كند!
همين كه آن شخص (كه معروف به فسق و فجور بوده و اين گذشت را انجام ميدهد) پايش را از اتاق مي گذارد بيرون، متحول مي شود، حالش تغيير مي كند و در مسير سعادت قرار مي گيرد.
منبع: پایگاه اطلاعرسانی و نشر آثارو سخنرانی های دکتر سید حسن عاملی