خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
امروز یادتون نره….
←یه دختر هم بود که باید بهش تبریک بگیم…. ←
اونم بابا نداشت….
رقیه جان روزت مبارک….
رئیس جمهور محترم
توهین به شما یعنی توهین به کشور و ملت
چرا از یک حرف منتقد دلسوز داخلی خاطرتون رنجیده میشه
توبیخ و نتبیه و تعطیل میشن !
ولی به این مسائل عکس العملی نشان نمیدید ؟
این تصویری از بقیع است…
شب که می شود…
نه چراغیست…
نه شمعی…
نه عزاداری…
نه دسته می آید به صحن…
نه مشکی پوش می شوند…
نه خدّام شام غریبان می گیرند…
رفتیم بیمارستان،
دو روز پیشش ماندیم.
دیدم محسن رضایی آمد و فرمانده های ارتش و سپاه آمدند و کی و کی.
امام جمعه ی اصفهان هم هرچند روز یک بار سر می زد بهش.
بعد هم با هلی کوپتر از یزد آوردندش اصفهان.
هرکس می فهمید من پدرش هستم،
دست می انداخت گردنمو ماچ و بوسه و التماس دعا.
من هم می گفتم:
.
« چه می دونم والا ! تا دوسال پیش که بسیجی بود. انگار حالا فرمانده لشکر شده. »
.
تو جبهه هم دیگر را می دیدیم. وقتی برمی گشتیم شهر، کمتر
همان جا هم دو سه روز یک بار باید می رفتم می دیدمش.
نمی دیدمش، روزم شب نمی شد. مجروح شده بود.
نگرانش بودم. هم نگران هم دلتنگ.
نرفتم تا خودش پیغام داد.
.
« بگید بیاد ببینمش.دلم تنگ شده. »
.
خودم هم مجروح بودم.
با عصا رفتم بیمارستان.
روی تخت دراز کشیده بود.
آستین خالیش را نگاه می کردم.
او حرف می زد، من توی این فکر بودم
.
« فرمانده لشکر ؟ بی دست؟ »
.
یک نگاه می کرد به من، یک نگاه به دستش، می خندید.
می پرسم :
« درد داری ؟ »
می گوید « نه زیاد.» .
می خوای مسکن بهت بدم؟ .
- نه.
می گم « هرطور راحتی.» .
لجم گرفته.
با خودم می گویم
« این دیگه کیه ؟ دستش قطع شده، صداش در نمی آد.»
.
شُهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات
.
شهدا شرمنده ایم
وقتی فرزندان معنوی یزید و ابوسفیان، مخازن آب یمن را هدف قرار می دهند..
هنوز هم هستند کسانی که به استکبار خوشبینند؛
حتی راه حل مشکل آب آشامیدنی و محیط زیست را هم در دوستی با شیطان می دانند..
خدایا تو می دانی که ما سر سازش با شیطان نداریم،
و از ایادی شیطان بیزاریم،
و تا آخر پای مکتب تو ایستاده ایم..
الا لعنة الله علی القوم الظالمین
میدانید مشکل از کجاست؟ مشکل از مردی است که تیزیِ نگاههای ناجور به همسرش را در همه جا میبیند ولی به روی خودش هم نمیآورد… مردی که برای تأیید شدن توسط دیگران، حاضر است زیباییهای خصوصی همسرش را به اشتراک بگذارد…
مردی که آرایش غلیظ و دلربایی همسرش از نامحرمان در محیط کار، را میبیند ولی فداکارانه او را درک میکند؛ مردی که اگر به همسرش تیکهای بیندازند، فوراً به فکر پایین آوردن فک دیگران میفتد، نه قد مانتوی همسر خود، حالا با این تفاسیر به نظر شما مشکل از کجاست؟