خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
هر بار که برای خرید میرفت کلی تخفیف میگرفت
میگفت:تو بلد نیستی خرید کنی! یکبار با من بیا خرید کردن رو بهت یاد بدم
آنروز با فروشنده جوان با ناز و کرشمه کلی حرف زد و خندید بعد از نیم ساعت
در حالیکه حیا و نجابتش را فروخته بود توانست یک مانتو را باده هزار تومان تخفیف بخرد!
وزیر ارشاد در جمع معاونان اجتماعی ناجا با اشاره به در دسترس قرار گرفتن امواج شبکههای ماهوارهای بر روی موبایل در آینده نزدیک
و لزوم تولید محتوای غنی برای مردم گفت:
دو سال دیگر دیشی وجود ندارد که بخواهیم آن را جمع کنیم!
ماشین ات که جوش می آورد ..؛
حرکت نمی کنی.. کنار زده و می ایستی !
وگرنه ممکن است ماشین آتش بگیرد .
خودت هم همینطوری…
وقتی جوش می آوری ،عصبی و عصبانی می شوی ؛ تخته گاز نرو !
بزن کنار ! ساکت باش..! و هیچ نگو…
وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان…
دم غروب بود بارون می بارید…
هوا کم کم داشت رو به تاریکی می رفت
داشتم از زورخونه برمیگشتم که یهو چشمم افتاد به یه سبزی فروش بیشتر سبزی هاشو نفروخته بود.
ناراحت بود و نگران.
رفتم طرفش یقه پالتومو صاف کردم و باهاش دست دادم و کنارش ایستادم
کمی بعد مردم به هوای دیدن من و امضا گرفتن ازم میومند و به بهانه سبزی خریدن کنارم می ایستادن ظرف یک ساعت سبزی فروش تمام سبزی هایش را فروخت و خوشحال به خانه برگشت.
من هم راضی ام !
خدایا شکرت که امشب پدری شرمنده خانواده اش نشد.
دفترچه خاطرات جهان پهلوان تختی…
یك وقت جلوی شما یك سبد سیب می آورند
شما اول برای كناریتان برمی دارید،
دوباره بعدی را به كناری ترین،
دقت كنید تا زمانیكه برای دیگران بر می دارید
سبد مقابل شما میماند
ولی حالا تصور كنید همون اول برای خود بردارید،
میزبان سبد را به طرف نفر بعد می برد!
نعمتهای خدا اینطور است،
سبد را مقابل خود با بخشش نگه دارید.