کمرشکسته ترین!!!
اگر …
اگر گناه وزن داشت؛
هیچ کس را توان آن نبود که قدمی بردارد،
خیلی ها از کوله بار سنگین خویش ناله میکردند،
و من شاید؛ کمر شکسته ترین بودم…
به بهانه حلول ماه رسول خدا "شعبان"
بارها خوانده ام تو را
در ضمیر تنهایی ام…
بارها صادقانه صدایت کرده ام
در اوج ناتوانی و درماندگی…
ای شنونده ی رازهای نگفته ام،
می دانم لحظات غریبانه ام را عاشقانه میزبانی می کنی…
ای آشنای دردهای درونم،
به خلوت خستگی هایم خالصانه می خوانمت
آیا مرا با رویی گشاده پذیرا خواهی بود؟
که از عالم و آدم روی گردانده به سوی تو آمده ام…
شنیده ام نا امیدی از کرامت و بزرگواری ات روا نیست
آیا نیاز و ناتوانی هایم را بر من خواهی بخشید در آن دم که چشم امید به بخشش کریمانه ات دوخته ام؟
ای محرم اسرار درون که بر هست و نیستم آگاهی،
ای دانای نگفته های سر به مهر مانده،
ای کارگشای گره های کور زندگی ام،
چگونه دور و نزدیکم بر تو پوشیده باشد، حال آنکه خواسته های به زبان نیامده ام رامی شناسی
و امیدم به فرجامی نیکو را، نیک میدانی…
به یقین رسیده ام که آنچه بر من گذشته است،
با سرانگشتان حکیمانه ی تقدیرت رقم خورده است
و می دانم آنچه برایم رقم زده ای
تا پایان هستی تنها آنگونه که تو خواهان آنی، بر من خواهد گذشت…
محبوب من، بازار هستی را چرخاننده ای جز تو نیست که عزت و خواری را از غیر تو بدانم
اگر خوار و محرومم کنی، آیا بر تو گران نخواهد آمد که عزت و بی نیازی را از غیر درگاهت به گدایی بنشینم؟!
فرازی از مناجات شعبانیه به قلم: سریه بضاعت پور (سبزینه)