اینجا آرایش ضروری است...
آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم. ما در بهترین حالت عادت کرده ایم که برای شرکت در مجالس و مهمانی ها و به خاطر موجه و شیک بودن، آرایش کنیم و طلا و متعلقات آن را از صندوقچه در آورده و با پرستیژ و زیبایی تمام در این محافل شرکت کنیم.
از آنجا که در حال حاضر بخش بزرگی از مفاهیم در زندگی روزمره ما دستخوش تغییر و دگرگونی شده بنابراین آنجایی که باید عملی را انجام دهیم به هزار بهانه مثل عدم فرصت و زمان کافی و حوصله از انجام آن شانه خالی کرده و مواردی را که ترک آن توصیه شده و یا برای انجام آن شرایط خاصی وضع شده است را با هزاران توجیه به هر نحو ممکن انجام می دهیم.
اکثر ما فراموش کرده ایم که آراستگی و زیبایی هایمان در برابر پروردگار هم به هنگام عبادت ضرورت دارد و هم با تاکید بسیار مورد توجه قرار گرفته است. کاری که این روزها متاسفانه به نحو عکس انجام داده و در نهایت آشفتگی، بدون توجه به وجنات ظاهریمان به نماز ایستاده و به راحتی از این عمل مستحب و پسندیده میگذریم و با روی هم گذاشتن چشمانمان بجای اینکه به دنبال جلب رضایت خالق باشیم به دنبال جلب توجه و نظر مخلوق هستیم.
در باب استحباب زینت و آرایش در محفل عبادت چنین نقل شده: در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که ایشان بیان فرمودند که شایسته نیست زن بدون زینت مثل گردنبند نماز بخواند یا دست او بی خضاب و حنا باشد (آراستگی عرف آن زمان).
در توصیف این دستور دینی گفتند که مکروه است که زن در حال نماز از زینت خالی باشد و منظور از زینت تنها طلا نیست بلکه زینت عرفی است و می تواند شامل خیلی موارد دیگر مثل لباس و چادر و خیلی چیزهای دیگر شود.
پس آرایش کردن در چنین محفلی را از دست ندهیم.
وسائل الشیعه، ج۳، ص۳۳۵- ج ۴ ص۴۶۰
دوست داشتی در زمان کدام امام به دنیا می آمدی؟
√√√استاد رائفی پور :
گاهی با خودم فکر میکنم که
دوست داشتم در زمان کدام امام به دنیا می آمدم
و یاری اش میکردم؟
یک موقع میگفتم زمان امام حسین(ع) می بودم،
یک موقع میگفتم زمان امیرالمؤمنین می بودم،
میگفتم نه اقا امام حسن مجتبی خیلی مظلوم بود،
زمان ایشون می بودم
اما دودوتا چهارتا کردم
دیدم بهترین موقع، همین زمانه !!!
چون هرچه فکر میکنم میبینم سخت ترین کار همین امروزه،
بیشترین اَجر هم همین امروزه.
فرق ما با امت ائمه دیگر در این است که
آنها دیدند و عاشق شدند،
ما ندیده عاشق شده ایم .
شما خودتان را بزارید جای خدا،
این عدل است که
هر دوتای اینها باهم برابر باشند؟
نه،
روایت داریم منتظران مهدی(عج)
ثواب شهادت 70 نفر در رکاب پیامبر (ص) در بدر و احد
را دارند.
.
.
پول، تحصیلات، مردانگی...
✔ مرام و مردانگی و انسانیت هیچ ربطی به پول و تحصیلات ندارد…
✔ به وجود و ذات انسانها بستگی دارد..
✔به ریشه بستگی دارد…
✔ درودبر خدمتگزاران این سرزمین…
Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ. . . ❥ ❥ ❥ ❥ ❥ ❥ ❥ . . .Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ
رسول خدا - صلی الله علیه و آله - فرمود: هر كس یك نیاز مؤمنی را روا سازد، خداوند حاجت های فراوان او را روا سازد كه كمترین آن بهشت باشد.
«بحار الانوار، ج 74، ص 319»
ما را چه می شود؟!
خدایا
تو می دانی ما را چه می شود و ما خود نمی دانیم که ما را چه می شود …
پس تو نجاتمان بده
ای آنکه بی آنکه بگویم شنیده ای …
کاش می دانستیم....
کاش میدانستیم که نزدیک و حتمی دانستن مرگ،
چه بهایی به هر لحظه می بخشد!
برای من مهم تویی
از جبهه که می آمد می پرسید
«چی یاد گرفتی؟»یک بار با خنده گفتم «یک حدیث یاد گرفتم که به نفع خودمه.
یکی از مسئولان گفته امام علی(ع)و فاطمه زهرا(س)کارهای خونه رو با هم تقسیم می کردن.
حضرت زهرا هیزم می آوردن و حضرت علی عدس پاک می کردند.»
من به شوخی گفتم. خیلی خندید، بعد گفت:
«حالا بلند شو عدس بیار پاک کنم. چون شنیدم، مکلف شدم این کار رو بکنم.»
گفتم«عدس نداریم ولی لپه داریم.» لپه ها رو آوردم.
ریخت توی سینی داشت پاک می کرد که زنگ خانه را زدند.
سریع سینی را هل داد زیر تخت. مادرم بود. احوال پرسی کرد و زود رفت.
گفتم«چی شد؟ ترسیدی مادرم ببینه داری لپه پاک می کنی؟»
گفت«نه، گفتم یا مادر منه یا مادر تو.
اگه مادر من باشه که ناراحت میشه که عروسم به پسرم کار داده،
مادر تو هم باشه حتما میگه نسیبه رو لوس می کنی.
نمی خواستم ناراحتشون کنم.
لازم نیست کسی بدونه من دارم لپه پاک می کنم.
تو بدونی کافیه. برای من مهم تویی.»
به علی تجلایی با آن همه ابهت و رفتار نظامی اش نمی آمد توی خانه لپه پاک کند
یا ظرف بشوید، ولی تا می دید به کمکش نیاز دارم، سریع می آمد کمکم.
همسر شهید علی تجلایی
نکته ای از زندگی:
آقایون، خانوما:
جدای کمک کردن در کارها بهم،
جدای احترام به خواسته های هم
و جدای گوش دادن به صحبت های همسر….
خیلی مهمه که کنار خونواده ی همسر و خونواده ی خودت
با رعایت احترام و ادب هوای همسرتو داشته باشی.
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥
با من بودن برات سخته؟!
مرد رو به همسرش کرد و گفت:
من با بقیه مرد ها فرق دارم…
یه موقع چادرتو قرص نگرفتی، باید منو فراموش کنی…
نبینم حتی یه تار موت بیرون باشه…
تو جمع باید پیش من بشینی…!
همکلاسیمه، دوستمه، فامیلمونه…
از اینا نداریم ، تو فقط منو میشناسی…
نا محرم…نامحرمه، پسر عمو و پسر دایی و از این جور چیزا هم نداریم…
همین طوری که بیرون چادر میپوشی و رعایت میکنی؛ اینجور جا ها هم باید همین طور باشی…
گوشیت پسورد داره؟؟ به درد من نمیخوری…!
ما حریم شخصی نداریم ، من از همه چیت باخبرم…
مسئولیت مالی زندگی به عهده منه…
تو خونه از خودت زیاد کار نکش… یک عمر بهت نیاز دارم…
تنها دختری که جلوش زانو زدم تو بودی…
اینو بدون روزی که جلوی دختری غیر از تو زانو بزنم، روزیه که بخوام بند کفش دخترمون رو ببندم…
حالا بگو، با من بودن برات سخته…؟؟!
زن هم رو به همسرش گفت:
زندگی با تو…
هر لحظه برام آرامشه…
غیر از این بود، سخت بود…
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥