خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
تقویممان بی تابی می کند تا
به یُمن یَمن
در خود ثبت کند:
“سقوط آل سعود” را…
ببین عزیزم!
مانتوی آستین سه ربع ات چقد خنک ِ واسه تابستون …
من مریض نیستم که بخاطر آستین ِ کوتاه ِ مانتوم ساق دست میکنم …
تازه اینقدم گرم میشه وقتی میچسبه به دست … آدم دستش خارش هم میگیره!
گاهی دلم می لرزد!
که چرا من هم مثل تو به خودم نگویم:
خدا می بخشد! دل باید پاک باشد!
مگر با کمی آرایش آسمان به زمین می آید؟
خب مرد ها سرشان را زیر بیاندازند
آری با تمام عشق به چادرم گاهی دلم می لرزد
که چرا من هم مثل تو زیبایی های ظاهرم را به نمایش نگذارم؟!
راستش را میخواهی بدانی؟!
حتی اگر فرمان پروردگارم را نادیده بگیرم
حتی اگر ارزش وجودی خود را انکار کنم
حتی اگر نادیده بگیرم که اینگونه امام زمانم بیشتر امیدوار میشود!
حتی اگر بتوانم غیر ممکنی،همچون کنار گذاشتن عشق به چادرم را ممکن کنم!
در اخر دلیلی می ماند که به خاطرش حاضر نمیشوم همچون تو باشم.
و آن این است که مباد روزی نگاهِ همسرِ تو به من بیفتد و دلش بلرزد…!
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥
// زَن / وَ / شوهَر / بـایَد یِکـ مَحبـوبِ مُشتَـرکـ داشتِـهـ بـاشَند.
| زَن | و | شوهری | کِهـ عاشِـق اِمام حُسِین عَلَیه اَلسَلَام هَستَنَد؛
خُداآ می دانـَد چـه زِندِگی دارَند… //
(حاج آقا پناهیان)
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥
کاش می شد به همان حال و هوا برگردیم
بـه زمــیــن و بــه زمـــان شهـــدا بـرگـردیــم
دور بـاشـیـــم از آئـیـنـه ی خــودبـیـنـی مـان
کـاشــــ می شد که دوباره به خـدا برگردیم
آره … چادر دست و پاگیر است .
یک جاهایی چادر دست مرا گرفته که فکرش را هم نمیکنی … !
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥
ربیعه پسر کعب می گوید: روزی پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود: ربیعه! هفت سال مرا خدمت کردی، آیا از من پاداش
نمی خواهی؟ من عرض کردم: یا رسول الله! مهلت دهید تا فکری در این باره بکنم. فردای آن روز محضر رسول خدا صلی الله علیه
و آله رفتم، فرمود: ربیعه حاجتت را بخواه! عرض کردم: از خدا بخواه مرا همراه شما داخل بهشت نماید. فرمود: این درخواست را
چه کسی به تو آموخت؟ عرض کردم: هیچ کس به من یاد نداد، لکن من فکر کردم اگر مال دنیا بخواهم که نابود شدنی است و
اگر عمر طولانی و فرزندان بخواهم سرانجام آن مرگ است. در این وقت پیغمبر صلی الله علیه و آله ساعتی سر بزیر افکند، سپس
فرمود: این کار را انجام می دهم، ولی تو هم مرا با سجده های زیاد کمک کن و بیشتر نماز بخوان.
داستان های بحارالانوار