خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
دو چشمان وفا را خواب کردند
دل آیینه ها را آب کردند
به روی نیزه های تشنه ی خون
لبِ لب تشنه را سیراب کردند
به پاس حرمت باران و دریا
اهانت بر حریم آب کردند
نمی دانم چرا رنجیده بودند
که قصد کشتن مهتاب کردند
به قتل و غارت و خون تشنه بودند
بلا در کربلا را قاب کردند…
فرات تشنه با سبزینه می گفت:
«… دو چشمان وفا را خواب کردند…»
شاعر: سریه بضاعت پور (سبزینه)
و این است از آیات الهی..
.
الهی
در آن دم که امواج رنگارنگ گناه زیرکانه در گوش جانم خزید، موج بی رنگ صدایت را در همهمه ی گناه آلود وسوسه ها گم کردم.
من صدای مهربانت را در ابهام ثانیه های غرور و غفلت نشنیدم…
فراموشم شد که هیچ صدایی آشنایی نمی کند با من…
گوش جانم تشنه ی زمزمه های حیات بخش توست؛
«یا سمیع الدعا» مرا حیاتی دوباره عنایت فرما.
………………
الهی
دل خوش باور و ساده ام دستخوش طوفان سهمگین فتنه شد… و من روسیاه آزمونت، قافیه را باختم…
از خاطرم رفت دلی که بوسه گاه ابلیسیان شد، لیاقت بوسه زدن بر خاک پای دوست در او نیست….
الهی، خانه ی دلم، حریم شیطان شد؛
مرا در زدودن ردّ پای ابلیس از حرم خویش یاری فرما.
………………
الهی
در آن دم که پرده چرکین گناه بر چشم و گوش تاریک و خاموشم آویختم، تو را درپس پرده ی بی شرمی هایم جا گذاشتم…
آیا نور ایمان و آمرزشت را چراغ راهم قرار خواهی داد؟
«یا نور المستوحشین فی الظلم»
………………
الهی
در آن دم که سرانگشتان مات و مبهوتم در بی حیایی گناه ماهرانه رقصیدند، مهارت بی بدیلت در آفرینش نقش بکرشان فراموشم شد…
فراموشم شد وعده آفرینش دوباره ی سرانگشتانم… «بلی قادرین علی ان نسوّی بنانه»
من برای گریز از این همه بی حرمتی به سرانگشتان شفابخش تو نیازمندم…
آیا غفلتم را به بزرگواری ات خواهی بخشید؟
………………
الهی
اگرچه نزدیکی به سراب گناه، مرا از سرچشمه ی زلال فیض و رحمتت دور نمود… اما به یقینم رساند که دلدادگی به غیر تو غرق شدن در وحشت طوفانی دریاهاست؛
مرا به مدد مهربانی بزرگوارانه ات از آلودگی غیر خود رها ساز و مصداق واقعی «و انجیناکم» مقرر فرما…
………………
الهی
در آن دم که طعم نیلگون واژه های ممنوعه بر لبهای غافل از نامت مهر ذلت و حقارت نهاد، تنها معجون ِ نام تو بود که آرامش از دست رفته را به من برگرداند که «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»
………………
الهی
برای گریز از سلطه و وسوسه های شیاطین به انگشتان مهربان پروردگاری ات نیازمندم…
به حرمت مقرّبین درگاهت یاری ام فرما…
«یا رب العالمین»
به قلم: سریه بضاعت پور (سبزینه)
- داداشی، به نظر تو زندگی پس از تولد وجود داره؟
آیا تو به وجود مامان اعتقاد داری؟
- نه من به این اراجیف اعتقادی ندارم؛ من یه روشنفکرم…
مگه تا حالا مامانو دیدی؟
از ناف مادر تغذیه می کنند و اعتقادی به وجودش ندارند!!!
ما چقدر به خالق و خدای خود اعتقاد داریم؟
به آفتاب بگویید ببخش اگر ابرها آداب ضیافت نمی دانند….
اگر نماز حاجت یاسها در آستین دعانشناسان گرفتار است، اگر قبایل آدینه هامان بر سر ندبه ها به جان هم افتادند، تو ببخش که تو مولایی و بخشش از مولاست.