خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
? تابوت کوچکترین #شهید حادثه تروریستی اهواز
? شهید محمدطاها اقدامی
بای ذَنب قُتِلَت (به کدامین گناه کشته شده است)
#من_حسینی_ام
#روضه_مصور
#سلام_بر_حسین
#اهواز #تروریست #ترور
#اینجا_دارالإرشاد_است
تاجگردون، نماینده اصلاحطلب گفته برخی از دولتیها ماموریت دارن اوضاع اقتصادی رو خراب تر کنند
حالا همینها، چند سال پیش و زمانی که رهبری از “نفوذ” میگفتن، یقه چاک میدادن که چرا نفوس بد میزنید و حرفهای شما توهم توطئه است
? محمد صادق کوشکی(استاد حقوق دانشگاه تهران):چند دولت اروپایی تسلیت گفتند؟
آقا صاحبخونمون اومده میگه کرایه خونه باید دوبرابر بشه، چون دلار و سکه گرون شدهمنم گفتم پس پول اون 20 میلیون پول پیشی که بهتون دادم پارسال بهار رو هم با قیمت سکه محاسبه کن بهم برگردون. اون موقع سکه یک میلیون بود. الان باید 20 تا سکه بهم بدی…کُرک و پر صاحبخونه ریخت.الان داره کرکوپرش رو جمع میکنهتازه شانس آورد با دلار حساب نکردموالا
✔️ لابد حالا هر چه حرف بوده را گفتهاند. از مظلومیت اهواز. از تیرهای سرد نشسته بر داغی رگ مردها، زنها و کودکها. از رژه منظم و دستهای هماهنگ گردان، که با هم بالا میرفت و پایین میآمد، سر رو به جایگاه بود و شعارهای یکصدای الله اکبر و رگبار ناگهانی.
لابد از کودکی با شلوار زرد هم گفتهاند که یله شده بر روی ژس ی سربازی تنها یا از ترس درجهدارهای پنهان شده در جویی خشک. و از خون، خون پاک رفیقهای ما، که ریخته بر آسفالت تازه جارو خوردهی اهواز و راه افتاده به جنوب، همانطور که همیشه، و سایه سنگین نبودنشان، بغض شده، بغضی تلخ و گس، بر گلوی ما که دیگر توان فریاد ندارد.
و شاید گفته باشند از مادری که توی تاریک و روشن صبح، سربازش را به آغوش کشیده، قربان قد و بالاش رفته، دختر زیبای همسایه را برایش زیر سر گرفته و حالا غرق تصاویری است مهیب و تکان دهنده و به دلش افتاده که دیگر، پسرش به خانه نمیآید.
من، اما امروز میخواهم از دلبری بگویم. از دلبریِ دو پیشاهنگ ترسیده، که بدن تیرخورده دخترکی چادری را به دوش میکشیدند.
از شهامت سرباز گروه موسیقی، که ساکسیفونش را نینداخته، اما با دست دیگرش، هوای زنی ترسیده را دارد. یا شجاعت آن سرگرد ارتشی که دست زنی میانسال را گرفته، بادستکشهای سفید و از روی مچ. که مبادا حلال خدا حرام شود و میدواندش به سمتی امن.
و یک سرباز سپاهی، پسربچهای در آغوش میگریزد از مهلکه و دیگری، جان دختر بچهای با مانتوی قرمز را به خون خودش و به انتظار خانوادهاش ترجیح میدهد. اینجا دیگر درجهها ارزشی ندارند. جنسیتها. قبیلهها. نجات، در وحدت است. در کنار هم بودن.
? این روزها، ما بیشتر از همیشه به یکدیگر نیاز داریم. به ماندن پای هم. به مهربانتر شدن. به گذشتن از خود برای دیگری. به لبخند. امید. آرامش.
?من، امروز بیشتر از همیشه به زینب فکر میکنم که ایستاده بود بالای قتلگاه و شمر، تیغ میکشید بر گلوی تشنهی حسین و بعد، سرهای عزیزانش را دید بر نیزه، اما فرمود «و ما رایت الا جمیلا.»
#جهاد_روشنگری
#اینجا_دارالإرشاد_است