حاجیان منا در گلزار شهدا
ادداشت حجتالاسلام پناهیان: “سوگواری جهانی برای قربانیان قتلگاه منا؛ جمراتی به گسترۀ زمین”
بسم الله الرحمن الرحیم
با پایان یافتن کار تفحص و شمارش قربانیهای قتلگاه منا باید به رمی جمرات پرداخت و کار سوگواری جهانی برای این فاجعۀ عظیم انسانی را آغاز کرد و بهجای حجاجی که نتوانستند به رمی جمرات برسند، بنای کاخ شیطان صفتان و شیطانپرستان جهان یعنی استکبار جهانی را سنگباران کرد. تمامی این حجاج شهید سنگهایی در دست داشتند که به نماد ابلیس بزنند و شر شیطان را از سر مسلمین کوتاه کنند؛ حال این شما مسلمانان جهان و این سنگهای برزمین مانده و این نهاد ابلیس که همان صهیونیزم بینالملل و استکبار جهانی و دیکتاتورهای مورد حمایت آنهاست. رمی جمرات را باید در میدانی به وسعت زمین گسترش داد تا امنیتی دائمی برای عبادت در زمین فراهم گردد. باید با کلمه و کلام، تصویر، و یا هرگونه پیام، به بزرگداشت یاد شهیدان قربانگاه منا پرداخت و این امروز رمی جمرات ماست.
فرم در حال بارگذاری ...
تسلّای بزرگ
فرم در حال بارگذاری ...
این جمله علامه که خیلی ها را گریاند...
حلول عید ولایت و امامت را که به شکرانه ی تکمیل دین و تتمیم نعمت همگان با عرشیان و فرشیان است ، محضر شما و همه ی شیعیان تبریک و تهنیت عرض می نمایم
ای غدیر خم که هستی روز بیعت با امام
بر تو ای روز امامت از همه امت سلام
از تو محکم شد شریعت، وز تو نعمت شد تمام
ما به یاد آن مبارک روز و آن زیبا پیام
کتاب علوم العربیه قسمت نحو تالیف مرحوم استاد سید هاشم حسینی طهرانی . توضیح قواعد نحوی با مثالهایی از آیات و روایات و یا اشعار مناسب . این کتاب به زبان عربی نگاشته شده است . 03132236739 - اصفهانwww.posteketab.blogfa.com
فرم در حال بارگذاری ...
برای پدرم که حاجی شد
بعد یک عمر منتظر ماندن
اسم بابا در امده امسال
شادی از چشمهاش معلوم است
همه یِ خانه سر خوش و خوشحال
یازده سال ِ منتظر مانده
زائر خانه ی خدا بشود
یازده سالِ گریه میکرده
راهیِ مروه و صفا بشود
وقت رفتن برای بدرقه اش
همه تا پای کاروان رفتیم
زیر قرآن کمی تبسم کرد
گفت نامهربان ،گران ،رفتیم
هرکسی حاجتی به او میگفت
بچه ام را دعا بکن حاجی
مادرم مدتیست بیمار است
جای ماهم صفا بکن حاجی
...
در مدینه بقیع یادم باش
هر کسی داشت خرده حاجاتی
خواهر کوچکم صدایش زد
یک لباس عروس و سوغاتی
رفت بابا سوار ماشین شد
بغض مادر که ناگهان ترکید
گفت باگریه و دعایی خواند
به سلامت برید و برگردید
تِِلِفن زد پدر به او گفتم
ریسه های حیاط را بستم
کار دارد هنوز کوچه ولی
سخت دلتنگ و منتظر هستم
گفت مُحرم شدیم در شجره
حس وحالش شده است معراجی
گفت باید کچل شوم پسرم
بعد ازین ها به من بگو حاجی
خواهرت هر چه گفته بودانجا
همه را یک به یک خریدم من
راستی، ساعتی که تو گفتی
هر چه گشتم ولی ندیدم من
گفت چونکه مدینه اولیٓ است
قبل عید غدیر میآید
کارها را عقب نَیٓندازم
به خیالی که دیر میآید
تِلِفن قطع شد وٓ ما هر روز
از رسانه پی خبر بودیم
گاه مشعر و گاه هم عرفات
چشم گردان، پیِ پدر بودیم
روز قربان حدود ساعت ده
خبری زود حرف مردم شد
کشته های زیاد در عرفات
عید در کام مادرم گم شد
زنگ خانه مدام هی میزد
خبر از مکه و منا دارید؟
پدر آیا سلامت و خوب است؟
صدقه هم کنار بُگذارید
خواهر کوچکم نمیفهمید
مادرم منحنی و خم شده بود
انتظار و سکوتِ نافرجام
خانه یکسر تمام غم شده بود
اسمها را دوباره میخواندیم
دارد آمار میرود بالا
صد و ده _نه دویست _نه سیصد
ناگهان اسمی آشنا حالا
مادر از حال رفته غش کرده
چند زن دور او به دلداری
خواهرم کوچک است دق نکند
پس کجایی پدر بیا یاری
صوت قرآن صدای الرحمان
راه را طی نکرده برگشتیم
خواب هستم و یا که بیدارم
چقدر زود بی پدر گشتیم
گفته بودی که زود میآیی
قول دادی درست قبل غدیر
پای قولت چرا نماندی پس
حق بده پس اگر شدم دلگیر
داده بودم برات بنویسند
روی یک پرچم بلندِ سه رنگ
پدرم حجُ وسعی تو مقبول
وٓکنارش دوبیت شعر قشنگ
چقدر نقشه بود توی سرم
مثلاً نقل وقت آمدنت
گوسفندی برات سر ببریم
یک عرق چین به رنگ پیروهنت
کارتهایی که نام تو خورده
دعوت دوستان به صرف نهار
چه بگویم به دخترت بابا
نه ، نمانده براش صبر و قرار
چه کسی میدهد به او پاسخ
گونه ای که به او زیان نرسد
کاش ساکی که پر ز سوغاتی است
هرگز اینجا به دستمان نرسد
چِقٓدٓر زود دیر شد بابا
خستگی مانده است تویِ تنم
از سفر قبل امدن باید
ریسه ها را یکی یکی بِکَنَم
راستی گوییا اجل نگُذاشت
سر خود را کچل کنی بزنی
گفته بودی بگویمت حاجی
حاج بابای مهربان منی
سیدامیرحسین میرحسینی
یازهرا (س)
یک زمان، کوچه ی بنی هاشم!
یک زمان، بسته، راه های مِناست…
قتل مظلوم، در شلوغی ها …
راه بستن، تخصص اینهاست!!
لعن برآل سعود
سلام علیکم
به امید صبح ظهور
خیلی عالی بود
فرم در حال بارگذاری ...
کاروان مرگ
فرم در حال بارگذاری ...
ال سعود از عاقبت صدام عبرت بگیر!
فرم در حال بارگذاری ...