دوست دارمَت!
مثل روزهای کودکی…
بوسه می زنم به عکس مهربان تو…
دوست دارَمَت امام!
دوست دارمت پدربزرگِ مهربان!
بزرگمرد تا همیشه زنده!
ما به کودکانِ سرزمینمان تو را
یک امام،
یک بزرگمرد تا همیشه زنده
یک پدربزرگ یاد می دهیم
تا همیشه راهیانِ این رَهیم…
بوسه می زنم به نامِ تو!
بوسه می زنم به نامِ تو!
نامِ تو، خاطراتِ کودکانهء مرا
پر ز حسِّ «بودن» و «غرور» و «افتخار» می کند.
دوست دارمت امام!
دوست دارمت پدربزرگ مهربان
موج دست های تو!
یادمان نمی رود که ما
لابلای موجِ دستهای گرمِ تو،
جان گرفته ایم…
رد پای آوینی (بر اساس تصاویر واقعی از یک سفر)
به بهانه 21 بهمن سالروز شهادت #شهید #اکبر_بضاعت_پور
تقدیم به روح بلند و ملکوتی شهدای سرمای سوزان بهمن ماه…
دردانه های والفجر 8…
آرمیدگان در ناآرامی شب های طوفانی اروند….
و تقدیم به نگاه های بارانی مادربزرگ
که در سوگ فرزند غواصش به یاد لب تشنگان عاشورا، گریه کن فاطمه ی زهرا شد…
جامه ی سیاه بر تن، جام ابدیت سرکشید…
و با سلام و صلوات در آغوش دلبندش تا همیشه آرمید…
روحشان شاد…. یادشان هماره جاودان باد…
#ردّ_پای_آوینی (تصاویر این شعر واقعی است)
هنوز بوی تو از خاکریز می آید
#شهید بی کفنی سینه خیز می آید
هنوز می رسد از ره مسافری #گمنام
رسیده می دهد آوا: دوکوهه! فکه! سلام
پدربزرگ مهربان
صبحِ روزِ سرد
آمدی و در میان روزهای سردمان
موجِ دستهای مهربان تو
خاطراتِ گرم و روشنی برایمان کشید؛
ناگهان به جسمهای مرده، روح تازه ای دمید.
راستی! نامِ تو،
نامِ یک امام …
نام رهبری بزرگ و مقتدر فقط، نبود….
ما تو را پدر بزرگِ مهربان صدا زدیم!
آمدی و لحظه هایمان،
پر شد از حضورِ گرمِ تو….
پدر بزرگ!
ای بزرگِ تا همیشه زنده!…
ای امام!
دفاع مابه راستی مقدس بود؟
به قلم : استاد محمدرضا نوذریان
پژوهش گر ومدرس دانشگاه
سی وشش سال پیش بودکه درچنین روزی ، رژیم بعثی حاکم درکشورهمسایه، به خاک میهن مان حمله ورشد، انسان های بی گناه بسیاری راازنوزادان شیرخواره گرفته تازنان ومردان کهنسال وبی پناه به خاک وخون کشیدو برخی ازشهرها و روستاهای کشورمان رابه تصرف درآوردتابه خیال خود ، استقلال وعزت ایران راجریحه دارسازد؛ همان عزتی که به موجب کلام الهی درآیه هشتم سوره منافقون « … وَلِلّه ِالْعِزَّةُوَلِرَسُولِه ِوَلِلْمُؤْمِنِينَ … وعزت،مخصوص خداورسول اوومؤمنان است » برای ماصبغه ای الهی داشت ودفاع ازآن اجتناب ناپذیربود.