رد پای آوینی (بر اساس تصاویر واقعی از یک سفر)
به بهانه 21 بهمن سالروز شهادت #شهید #اکبر_بضاعت_پور
تقدیم به روح بلند و ملکوتی شهدای سرمای سوزان بهمن ماه…
دردانه های والفجر 8…
آرمیدگان در ناآرامی شب های طوفانی اروند….
و تقدیم به نگاه های بارانی مادربزرگ
که در سوگ فرزند غواصش به یاد لب تشنگان عاشورا، گریه کن فاطمه ی زهرا شد…
جامه ی سیاه بر تن، جام ابدیت سرکشید…
و با سلام و صلوات در آغوش دلبندش تا همیشه آرمید…
روحشان شاد…. یادشان هماره جاودان باد…
#ردّ_پای_آوینی (تصاویر این شعر واقعی است)
هنوز بوی تو از خاکریز می آید
#شهید بی کفنی سینه خیز می آید
هنوز می رسد از ره مسافری #گمنام
رسیده می دهد آوا: دوکوهه! فکه! سلام
هنوز حال و هوای #شلمچه طوفانی است
شنیده ام که نگاه #هویزه بارانی است
هنوز منتظری غرق خاک سوخته است
غریبه! قسمت تو یک #پلاک_سوخته است؟!
نشسته زائر تو پابرهنه و سرمست
وگرنه دل به کدامین امید باید بست
شب مسافر تو با #کمیل میگذرد
هنوز یک نفر آهسته در تو می نگرد
چه عاشقانه تو را سجده کرده می بوید
تو را فشرده در آغوش و قصه می گوید
غریبه غصه نخور سنگر تو خالی نیست
هنوز فکه پر از رد پای #آوینی است
هنوز هست کسانی که عاشق نورند
قرین درگه یارند و از ریا دورند
اگر غریبه تو باشی غریبه تر مائیم
ولی غریبه ببین دیدن تو می آییم
قسم به حرمت #بوسه میان پیشانی
نشسته رد #گلوله میان پیشانی
تو را چگونه بخوانم که کمتر از آنم
تو را هر آنچه بخوانم نخوانده می مانم
کسی نشسته لب #خاکریز بی پروا
شکسته بغض گلو و گرفته حال و هوا
کمی جلوتر از او دیگری چه مدهوش است
نهاده سجده و با استخوان هم آغوش است
غریبه! غرق دعایی؟ بیا خدا اینجاست
ببین به خاک شلمچه چه محشری برپاست؟
هنوز رفته کسانی ز مقتلی بالا
طواف کعبهء دل می کنند پیش خدا
طواف یاس و شقایق، طواف باده و جام
طواف چند پلاک و شقایق گمنام
تورا به جان هویزه، به لحظهء #پیوند
غریبه!جان تو و جان فکه و اروند
غریبه با تو نگویم بمان و با ما باش
گرفته دست مرا نیز مهربان ای کاش!
به رسم حرمت همسنگری و همسفری
چه می شود که مرا نیز با خودت ببری…