یک یادداشت برای دو مناسبت
به قلم : استاد محمدرضا نوذریان
پژوهش گر و مدرس دانشگاه
هفتم مهر در تقویم کشورمان ، به عنوان روز بزرگداشت شمس تبریزی نامیده شده است. محمد تبریزی، معروف به شمس را که از صوفیانِ سرشناس ایران درسده هفتم هجری به شمار می رود می توان یکی از افراد اثرگذار در ادبیات ایران دانست زیرا او نه تنها در طول سالیان متمادی، مریدان متعددی را شیفته خود ساخت و بخش هایی از سخنانش که به دست برخی ازهمین مریدان گردآوری شد به نام «مقالات شمس تبریزی» معروف گردید بلکه با تاثیرات شگرف در اندیشه های جلال الدین بلخی، در حقیقت در تعالی ادبیات سرزمین بزرگ ایران نقش آفرینی نمود و در راه دشوار غنی سازی این مقوله بی کران منشاء اثر گردید.
اگرچه جلال الدین که در تقویم ایران، هشتم ماه مهر نیز به عنوان روز بزرگداشت او نامیده شده، خود از شخصیت های علمی و مدرسان دانش های دینی بوده، ملاقاتش با شمس چنان دگرگونی برای این مراد مریدان به دنبال آورد که اهل سماع و شاعری شد و آثاری به جا گذاشت که از نتایج عالی اندیشه بشری است.
این بیان، زمانی قوت بیش تری می گیرد که توجه کنیم مولوی در طول زندگی علمی خویش با فرهیختگان دیگری چون حسام الدین چلبی ، صلاح الدین زرکوب و… نیز مجالست ها داشت اما اثرگذاری هیچ یک به اندازه تاثیر شمس بر وی نبود.
شوریدگی های تجلی یافته در آثار مولوی در این مقطع زمانی نسبتا طولانی را که خود با تعبیر « زاهد بودم ترانه گویم کردی / سر حلقه بزم و باده خویم کردی … » از آن یاد کرده، می توان اثرگذاری شمس در ادب و عرفان ایرانی نیز دانست؛ زیرا شیدایی مولانا پس از همنشینی با شمس تا اندازه ای رسید که مردم و حتی بسیاری از پیروانش تغییر احوال او و رابطه اش با شمس تبریزی رابرنتابیدند و برای گسستن این پیوند روحانی مصمم شدند.
این گونه رفتارها، دوبار منجر به جدایی محیطی جلال الدین و شمس گردیدند که شرح جزییات آن به رغم آمادگی نگارنده، از حوصله این مختصر خارج خواهد بود؛ لذا به این بیان کوتاه در این باره بسنده می کنم، که مولوی پس از ناامیدی از یافتن مجدد شمس و درحالی که سماع را به عنوان راهی برای تمرین رهایی از قیود مادی و نهایتا پیوستن به انوار حقیقت و عروج روحی، پیشه خود ساخته بود حقیقت شمس را درخویشتن خویش جست تا درپرتو اندیشه بارور شده اش، گام های بلندتری را در عالم عرفان و ادب ایران دیرپای بردارد؛ زیرا بر این باور بود جهان هرگز از مظهر حق خالی نمیگردد و حق در همهٔ مظاهر، پیدا و ظاهر است و همواره باید دید که آن آفتاب جهانتاب در وجود چه کسی نمایان میشود.
برکات سال ها اندیشه ورزی و شیدایی این مرد ارزنده ادبیات ایران در آثاری مانند مجالس سبعه – مجموعه مواعظ مولانا یعنی سخنانی است که به عنوان نصیحت بر منبر بیان کرد - ، فیه مافیه ، رباعیات و… جلوه گر شدند. اما در این بین مثنوی معنوی و دیوان شمس که از آن به نام دیوان کبیر نیز یاد می شود دو اثر برجسته و تکرار ناپذیری هستند که مولوی از خیزش گاه ادب فارسی برای جهانیان به یادگار گذاشت.
به بیان دیگر، مثنوی معنوی را که به تعبیری، مولانا پس از 50 سالگی سرایش آن را آغاز کرد می توان حاصل پربارترین دوران عمر وی دانست و اهمیت این مجموعه حدودا 26 هزار بیتی، بیش تر از این جهت است که برای بشر سرگشته امروز، پیام رهایی و وارستگی دارد.
مثنوی تنها عرفان نظری نیست؛ بلکه هم دربرگیرنده عرفان نظری و هم عرفان عملی است و « نی » یاد شده در « نی نامه » دفتر اول مثنوی که از آن به عنوان چکیده تمامی مثنوی معنوی یاد می شود، همان مولاناست که این انسان آگاه و آشنا با حقایق عالم معنا، خود را اسیر جهان مادی دیده و شکوه کرده که چرا روح آزاده او از «نیستانِ» عالم معنا جدا گردیده است.
نامگذاری روزهایی از سال به نام های دانشمندان و شاعران برتر ایران می تواند فرصتی برای توجه مضاعف همگان به ویژه نسل جوان به این نکته مهم باشد که زبان و ادبیات دیرپای فارسی، گنجینه عظیم و سرمایه فرهنگی بی کرانی است که با همت مردان بزرگی چون مولوی پرورانده و به امروز رسیده تا هر ایرانی دانش دوست با پشتوانه پربار فرهنگی برای دست یابی به توفیقات بزرگتر و ازجمله صیانت از اصالت زبان و ادب فارسی که امروزه به دلیل های مختلف از جمله، ورود سیل آسای واژگان غیرضروری خارجی در معرض آسیب هایی قرار گرفته، بیش از پیش تلاش کند تا بتواند اوراقی بر کتاب افتخارات فرهنگی این مرزوبوم بیافزاید.