خوش آمدید.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
سلام و خیر مقدم. امید در محضر هم بیاموزیم که اینجا “دارالارشاد” است.
دیدید وقتی می گیم تهرانی یعنی کسی که اهل تهرانه
حالا اگه با همین دید به کلمه ی “چادری” نگاه کنید
میشه معنی کرد:کسی که طرفدار چادره یا کسی که اهل چادره
متاسفانه پیدا میشوند بعضی خانم هایی که “چادری” هستند
اما “چادری” نیستند ،یعنی اهل چادر نیستند
از اون طرف خوشبختانه آقایون با وجودیکه واضحه کلا چادری نیستند
یعنی چادر سرشون نمی کنند،اما خیلی هاشون “چادری” هستند
لزوما” نباید هر خانمی که چادر سرش میکنه با عنوان “چادری”
خطاب بشه . . . !!!
من یک مرد چادری ام
من تو فضایی دارم زندگی میکنم که نسیمش معطر به
عطر و بوی “چادرخاکی"مادر شیعیان جهان اسلام است . . .
من “چادری” ام چون به چادر مادرم عشق می ورزم . . . .
من “چادری” ام چون رو چادر خواهرانم غیرت دارم . . .
من “چادری” ام چون همیشه اشکم برای چادر عمه ی
مظلومه ی امام زمان عجل الله جاریست . . .
من “چادری” ام چون چادر حجاب رو روی چشمام کشیدم و
فهمیده ام که هر مخلوقی ارزش نگاه ندارد . . .
امیدوارم حداقل همه ی خانم هایی که
“چادری” هستند “چادری” باشند
به گزارش مشرق، تقریبا هر چند وقت یکبار در مترو او را می بینم. از باقی فروشنده ها کمی شیک پوش تر است. جنسش را با پلاستیک جابجا نمی کند. کیف به اصطلاح مهندسی اش را پر می کند از کفی های طبی کفش و واگن به واگن میچرخد تا کفی های دو هزارتومانی اش را آب کند. زمانی که به او پیشنهاد مصاحبه دادم تصور می کردم با یک دست فروش معمولی روبرو هستم اما گپ زدن در غروب جمعه و بعد از یک روزکاری سخت با مهدی قاسمی نشان داد که دستفروش سی ساله ما داستان زندگی متفاوتی دارد:
مهدی چند وقته که داخل مترو دستفروشی می کنی؟
هفت ماهی هست.
قبل از این هفت ماه چه کار می کردی؟
سرباز بودم. قبلش هم درس می خواندم. ناسلامتی فوق لیسانس زمین شناسی دارم.
از کدام دانشگاه؟
پیام نور تهران
مهدی قاسمی روزی که وارد دانشگاه شده بود برای این روزهایش چه شغلی متصور بود؟
فکر می کردم کارمند شرکت نفت یا کارمند یکی از معادن شوم. شاید هم کارمند دانشگاه!
برای کارمند شدن چقدر تلاش کردی؟
قبل از سربازی برای امریه گرفتن تلاش زیادی کردم حتی مصاحبه برخی از مراکز هم رفتم ولی بی فایده بود. الان هم تازه چند روز است که کارت پایان خدمتم را گرفته ام. خبری از استخدام دولتی نیست و شرکت های خصوصی هم پول خیلی کمی می دهند. مثلا با این مدرک و کار در یک معدن خارج از شهر ماهی ۸۰۰ هزار تومان به یک مهندس می دهند. برای ۲۳ روز زندگی در بیابان و معدن حقوق خیلی کمی است.
چطور شد که دستفروشی در مترو را انتخاب کردی؟
بیکاری. زمانی که سرباز بودم یکی از دوستانم در مترو دستفروشی می کرد و او پیشنهاد داد که اوقات بیکاری ام را در مترو باشم. البته حقوق خوبی هم دارد.
هر کفی کفش را چند تومان میخری؟ چقدر سود دارد؟
کفی ها را ۱۲۰۰ تومان از یک کارخانه حوالی مترو خیام می خرم و دو هزار تومان می فروشم.
روزی چندتا از این کفی های کفش را می فروشی؟
به طور متوسط روزی ۹۰ تا.
چطور این جنس را انتخاب کردی؟
یکی از دلایلی که می توانست چالش ها و حاشیه های اطراف کارم را کم کند، استفاده از محصولی بود که کمتر در مترو وجود دارد. البته چهار نفر دیگر هم در خطوط دیگر مترو و دیگر ایستگاهها این کفی های کفش را می فروشند. ما معمولا با هم و از کارخانه خرید می کنیم به همین دلیل قیمتش مناسب است وگرنه در غیراین صورت باید هر کفی را ۱۶۰۰ تومان بخریم و همین امر سبب شده که دیگران نتوانند وارد بازار ما شوند.
دستفروشی که مقاله ISI مینویسد
مجرد هستی یا متاهل شده ای؟
هنوز در خانه پدرم هستم. پدر مادرم بازنشسته های آموزش پرورش هستند. دو خواهر دارم یکی درس می خواند و دیگری ازدواج کرده است. با این وضعیت توانایی ازدواج را ندارم.
تو از من حقوقت بیشتر است. پس چطور توانایی ازدواج نداری؟
خب سن که بالا برود نگاه به ازدواج هم تغییر می کند. شما جوان هستید و در کنار این درآمد کم امیدتان به آینده زیاد است و با امید به پیشرفت به سمت ازدواج می روید. با این وضعیت زندگی ها درآمد ۳ یا ۴ میلیون تومان هم درآمد متوسط محسوب می شود!
روزی که راهی مترو شدی فکر این را هم کردی که ممکن است با انتخاب شغل برای خودت یا خانواده محدودیت ایجاد شود؟
کسی که به سن ۳۰ سالگی می رسد و راهی را جلوی خودش نمی بیند و پل های پشت سرش هم خراب شده، چاره دیگری ندارد. و در کار آزاد مترو جایی است که سرمایه زیادی نمی خواهد. اکثر آدم هایی که داخل مترو کار می کنند معمولا کسانی هستند که در زندگی بیرون از متروشان یک بار شکست خورده اند. یا تحصیل کرده بیکار هستند یا ورشکسته. البته برخی هم دستفروشی در مترو برایشان شغل دوم محسوب می شود.
در مترو دیدن دوستان و همکلاسی ها خیلی محتمل است. این اتفاق برای شما هم افتاد؟
بله من در مترو استاد راهنمای خودم را دیدم. برخی دوستانم را دیدم. آنهایی که کمی با من صمیمی تر بودند می گفتند این کار در شان تو که یک مهندس هستی؛ نیست. اما زندگی در شرایط امروز انسان را وادار می کند که برخی از کارها را قبول کند. همه این قواعد را پول مشخص می کند. من از دانشگاه آزاد رودهن پیشنهاد تدریس داشتم ولی فقط ساعتی هشت هزار تومان برای تدریس می دانند و با ۵ ساعت تدریس در دانشگاه نمی توان زندگی را گذراند. ضمن اینکه اگر وارد مترو شدی باید دور برخی شغل ها مثل معلمی یا تدریس در دانشگاه را خط بکشی!
واکنش پدر مادرت به انتخاب این شغل چه بود؟
اوایل نمی دانستند که دستفروشی می کنم. بعد از مدتی که فهمیدند مخالفت کردند. گفتند این کار در شان تو و خانواده نیست. ولی با این شرایط زندگی می توان از خیلی از چیزها کوتاه آمد. الان هم من دنبال کار هستم و نمی خواهم همیشه دستفروش باقی بمانم.
به نگاه مردم بی تفاوت شده ای؟
اوایل برایم مهم بود. هنوز هم برای من مهم است که فکر نکنند دارند از یک گدا یا یک آدم بی فرهنگ خرید می کنند. مثل قدیم نیست که یک عده گدا یا بی سواد در مترو دستفروشی کنند الان خیلی از دستفروش های مترو تحصیل کرده هستند. من حداقل پنجاه دستفروش لیسانسه می شناسم.
خیلی از مردم تصور می کنند دستفروش های مترو به صورت شبکه ای و تیمی کار می کنند و همه با هم آشنا هستند. این ذهنیت تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
کار در مترو نیاز به سرمایه زیادی ندارد و با ۲۰۰ هزار تومان هم می توان کار را شروع کرد. برخی به صورت خانوادگی در این کار ورود کرده اند و هوای یکدیگر را دارند و اجازه نمی دهند غریبه وارد این کار شود. مثلا سفره فروش ها اجازه نمی دهند شخص دیگری وارد حریم شان شود. یا مثلا خانواده ای ۹ نفره از یکی از شهرهای غربی کشور با یکدیگر در خط دو مترو جنس می فروشند. باند بازی در این کار موجب می شود موفق تر باشی!
جریمه دست فروشی در مترو چقدر است؟
نگهبانان مترو موظف هستند که جنس دستفروش را چک کنند و او را به بیرون از مترو هدایت کنند و اگر دستفروش ممانعت کند می توانند اجناس او را ضبط کنند. مسئولان حراست برایمان اساسنامه را توضیح داده اند. در بعضی از زمان های خاص مثل کنفرانس جنبش عدم تعهد طرح های سنگینی اجرا شد و همه جنس ها را گرفتند و پس ندادند. البته از کارمندان مترو شنیده ام که گویا برای مهر امسال هم قرار است طرح جمع آوری اجرا شود.
چه ساعتهایی در مترو کار می کنی؟
از ۱۱ صبح تا ۱۰ شب.
چرا صبح ها دستفروشی نمی کنی؟ معمولا صبح ها مترو شلوغ تر است.
در حقیقت توان بدنی ام اجازه نمی دهد از صبح تا ۱۰ شب کار کنم. ضمن اینکه برای اینکه از فضای درس و فضای علمی دور نشوم، صبح ها به پایان نامه نویسی و نوشتن مقاله برای کنفرانس های علمی مشغول هستم و سفارش مقاله ISI قبول می کنم. این کار هم درآمد خوبی دارد هم اینکه کمک می کند در فضای رشته خودم باقی بمانم.
مقاله علمی به اسم خودت هم منتشر کرده ای؟
در داخل کشور و در سمینارهای داخلی مقاله زیاد داشته ام اما مقاله خارجی یا ISI نداشته ام چون پرداخت هزینه دلاری ثبت مقاله کمی مشکل است.
شاید با این وضعیت نیاز داری که حداقل خودت به خودت ثابت کنی که چه توانایی هایی داری؟
بله. گاهی نیاز می شود خودم را به خودم ثابت کنم.
برخورد مردم با دستفروش ها چطور است؟
نه همه مردم ولی برخی از مردم تصور می کنند با یک معتادِ بیکار روبرو هستند.
وضعیت ظاهر تو خیلی خوب است. با تو هم همینطور برخورد می کنند؟
مترو پر از مسافر است که از همه جای کشور در آن هستند. پس طبیعی است که برخی نتوانند بین یک معتاد و گدا با یک آدم معمولی تفاوت قائل شوند.
خودت از کفی های کفشی که می فروشی استفاده می کنی؟
نه! کفش من با توجه به اینکه زیاد باید سرپا بمانم طبی است و برای همین داخل کفشم جای زیادی برای کفی کفش ندارد.
منبع: مجله مهر
در زمستان صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از سرماست…!
در تابستان صورت پدرم سرخ بود همه گفتن از گرماست…!
هیچکس نگفت سرخی صورت پدرم از سیلی روزگار است…
در هر دو صورت پدر من (قهرمان ) من است
گروه تروریستی داعش، در سراسر جهان به عنوان یکی از خونریزترین و وحشی ترین تشکیلات و سازمان های زنده شناخته می شود. خشونت رفتاری و زبانی این گروه در کنار نوع تبلیغات آنان که به وضوح نشان دهنده قساوت قلب آنان است، چه جذابیتی برای زنان دارد که از شرق عالم (استرالیا) تا اروپا به این گروه می پیوندند؟
«الیاس حرفوش» نویسنده روزنامه فرامنطقه ای الحیات، معتقد است این پرسش تا کنون متناسب با اهمیت آن مورد واکاوی قرار نگرفته است. او در این زمینه مثال می زند: «به عنوان جاذبه ژورنالیستی و یا بحران های داخلی کشورها به این موضوع پرداخته اند. مثلاً زمانی یکی از مقامات تونسی در مورد گرایش روزافزون دختران تونسی برای مهاجرت به سوریه هشدار داد و یا در اروپا در این مورد نگرانی ها تشدید شده است. اما تا بحال حتی یک مقاله در روزنامه های معتبر عربی ندیده اید که به جذابیت های داعش در مقایسه با دیگر گروه های افراطی فعال در سوریه پرداخته باشد. برخی افراد از مهاجرت به سوریه می نویسند؛ اما کسی به این که چرا “داعش” بر “النصره” و گروه های مشابه الویت دارد، نمی پردازد.»
تصویری از سربازان زن داعشی در درگیری های اطراف فلوجه
این پرسش زمانی اهمیت بالاتری می یابد که از سویی ببینیم – مطابق شواهد موجود – ظاهرا موج گرایش به داعش از النصره و گروه های مشابه بیش تر است؛ ثانیا رفتارهای اختصاصی داعش را در مقایسه با النصره مشاهده کنیم. اگر جذابیت های معمول جهادی و ازدواج در چنین محیط هایی را در نظر بگیریم، به سختی می توان تفاوت محسوسی را میان داعش و النصره ذکر کرد. در نتیجه باید به تفاوت های این دو گروه اشاره کرد.
مهم ترین تفاوت داعش و النصره به صورت عمومی، داشتن قلمرو اختصاصی و نسبتا بزرگ داعش، تشکیل رسمی دولت و چاپ اسکناس و پاسپورت، صراحت این تشکیلات برای بر هم زدن قوانین موجود در جهان (مانند مرزهای قراردادی بین کشورها) و صد البته خشونت شدید و عریان داعش – حتی در مقایسه با سازمان های افراطی فعال در سوریه – می باشد. این موارد می تواند انگیزه های بیش تری برای پیوستن به این گروه ایجاد کند. از نظر امنیت و استقرار نیز به نظر می رسد وضعیت داعش نسبت به النصره بدتر نباشد.
ماشین پیشروی های داعش در دیاله عراق و کردستان متوقف شده است، اما در مناطق غربی سوریه کاملا مستقر به نطر می رسد؛ در حالی که معارضان سوری در دو جبهه به صورت همزمان در حال جنگ هستند. امنیت قلمرو داعش نیز بیش تر از قلمرد معارضان سوری است؛ زیرا یک تشکل با خشونت شدید به صورت تکصدایی در حال رهبری است و خبری از مجموعه گروه های معارض نیست.
یکی از فیلم های تبلیغاتی داعش