عجب صمیمیت آرامش بخشی ...
معبر باز شد....
پدرم داد زد: هواپیما...
موشک کاغذی بلند شد و پدرم را به اشتباه انداخت
هروقت این عکس رو میبینم از خودم خجالت میکشم...
هروقت این عکس رو میبینم
از خودم خجالت میکشم
منی که تنم سالمه
منی که هیچ بهانه ای برای ترک نماز اول وقت ندارم
چرا انقدر سهل انگاری میکنم
چرا سفارش خدا و انبیاء رو نادیده میگیرم؟؟؟
بیایید از همین امروز شروع کنیم
بیایید به خاطر خون شهیدان هم که شده نماز اول وقتمونو ترک نکنیم….
به جیب پیراهنش اشاره کرد....!!!
▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀▀
برادر مجروحی را به اورژانس مستقر در فاو آوردند، ترکش در چند سانتیمتری قلب او خانه کرده بود، او داشت آخرین لحظات عمر خود را سپری میکرد،
دیدن لحظات جان کندن او برایم سخت و ناگوار بود، هیچ وسیلهای برای جراحی نداشتم و انتقال او به پشت جبهه، نیاز به صرف زمان داشت،
دیوانهوار دور او میچرخیدم، بغض گلویم را چنگ میزد، کاری از دستم ساخته نبود،
آن برادر لحظهای چشمانش را باز کرد، مرا که دید با دست به جیب پیراهنش اشاره کرد.
بهسرعت دست بردم و از داخل جیبش، کیفی را بیرون آوردم، ناخودآگاه آن را گشودم، عکس سه فرزند خردسالش بود،
با علامت به من فهماند که عکس را جلوی صورتش ببرم،
صورتی که پر از خاک و خون بود، شهادتینش را گفت و پرگشود، من عکس را در دستم گرفتم و با صدای بلند گریه کردم………
روحتان شاد شهدا