و خداوند هر لحظه حاضر است و ناظر
و خداوند هر لحظه حاضر است و ناظر
ماجرای آن روز قسمت 3
جواب می دهم. صدایی آشنا اما دور… احوالپرسی می¬کند. خاطرات دوران دبیرستان برایم زنده می¬شوند… مونا احمدی… رفیق شفیق اول دبیرستان. باورم نمی¬شود… انقدر با هیجان و خوشحالی حرف می¬زنم که شگفتی را در برگ¬های شمعدانی پشت پنجره می¬توانم ببینم!
مونا دختری خوش حرف وخوش خنده. عینک به چشم و کمی تپل . سال اول دبیرستان ، در ردیف اول کنار هم می¬نشستیم. سال دوم اما از هم جدا شدیم. من ریاضی انتخاب کردم و مونا تجربی. زنگ های تفریح باهم بودیم. یکی از دست¬هایش همیشه مشت می¬شد جلوی دهانش و تند تند حرف می¬زد. آخر جمله¬های شیرینش از ته دل می خندید و ابروهایش مثل علامت تعجب بالا می¬رفتند … با دست دیگر عینکش را که از روی بینی¬اش سـُـر خورده بود پایین، بالا می¬کشید و دوباره حرف می¬زد و می¬خندید… آخ که چقدر دلم می¬خواهد او را ببینم و محکم بغلش کنم…
فرق آخوند با روحانی!
فرق #آخوند و #روحانی
#جهاد_روشنگری
#اینجا_دارالإرشاد_است
هر محجبه ای مؤمن نیست...
مسلمان مسیحی و مسیحی مسلمان!
به دنیای بی غیرتان خوش آمدید!
چگونه بد پوششی برای برخی به یک ضرورت تبدیل می شود ؟
چگونه بد پوششی برای برخی به یک ضرورت تبدیل می شود ؟
وقتی مدرسه میرود ، از بچه های کلاس گرفته تا معلم دینی و قرآن حجابشان درست نیست ، مادر و عمه و خاله هم همینطور…