مــــــــــــــــــــــد
کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن
اسمش شد مــــــــــــــــــــــــد!!
شلــــوار لــــــــــــی را برایمان فرستادند، اوایل زیاد هم بد نبود…
بعد شد آفــــــــــــــــــت غیــــــــــرت و حــــــــیا
پسرانه اش از بالاکوتاه شد و دخترانه اش از پایین
چادر شد مانتو های بلند، مانتو ها ذره ذره آب رفت…!!
حالا دیگر باید آن را بلــــــــــــــــــوز نامید
چادر چادری ها هم کم کم تبدیل ب شنل شده
یا انقدری نازک ک بودنش طعنه ایست ب نبودنش
حالا دیگر شلـــــوار جایش را ب ساپــــــــــورت داده
روسری ها هم ک از عقب و جلو اب رفته!!
مانده ام فردا فرزندان این نســــــــل هنوز هم
مــــــــــــادر
را اسوه پاکی و
پـــــــــــــدر
را مظهر مردانگی میدانند؟
کاش مردان حرمت مرد بودنشان را بدانند و زنان شوکت زن بودنشان را…
کاش مردان همیشه مرد باشند و زنان همیشه زن…
پدرم را قانع می کنی؟!
روایت فانتزی از زندگی مشکل «تنهایی لیلا»
ایراد اصلی «تنهایی لیلا» این نیست که شخصیت مذهبی فیلم که مخاطب یک عشق آتشین هم هست، ژولیده و شلخته و گیج و منگ هست؛ حتی چادر چروکیدهی لیلا هم فعلا موضوع من نیست (مثلاً ما نمی دانیم مذهبی ها چه تیپی هستند!)
این هم که سرعت ازدواج یک دختر پولدار و بیتقیدات مذهبی که در آمریکا بزرگ شده و تازه از آن سر دنیا آمده تهران دنبال ارث و میراث خانوادگی با یک پسر مذهبی فقیر بی خانواده ی روستایی، با وجود مخالفتهای شدید خانواده آنقدر بالاست که سر یک سال، بچه شان هم به دنیا می آید، فعلا قابل اغماض است (مثلاً ما خبر نداریم از خواستگاری معمولی تا عقد چقدر طول می کشد!)
حتی از مشکل بزرگ غیرقابل اعتماد نشان دادن یک پسر مذهبی برای اینکه شبی دختری به محل زندگی او که یک امامزاده هم هست، پناه ببرد و تنها راه نجاتش از وسوسه سوزاندن تک تک انگشتان یک دستش باشد می گذریم (مثلا ما تا حالا پسر مذهبی ندیدیم!)
اصلاً فرض می کنیم ما در این جامعه زندگی نمی کنیم!
اما مشکل اصلی به نظرم روایت فانتزی حامد عنقا و محمدحسین لطیفی از روند و سرانجام یک عشق نامعمول است؛ وصال!
نوجوان ها و جوان های ما این روایت فانتزی را باور می کنند؛ همین قدر فانتزی عاشق می شوند و فانتزی تر به ابراز و بیان می رسند و بعد، وقتی خلاف ذهنیتی که برایشان ساخته شده، جواب رد شنیدند یا حتی با وجود عشق دو طرفه، به وصال نرسیدند، سرخورده می شوند؛ نابود می شوند؛ عشق که هیچ، همه ی باورهایشان خط خطی می شود!
(خصوصاً که خلاف عرف همین جامعه ای که ما توش زندگی نمی کنیم! عشق از سوی دختر به پسر هست)
زندگی این “فانتزی های مدل رمان های عامه پسند” نیست؛ زندگی خیلی واقعی تر از این حرف ها، تلخی و سرسختی اش را می زند توی صورت ما… بدی قصه اینجاست که زندگی واقعی را از خاطر می برد و کم سن تر ها فکر می کنند واقعیت ها هم مدل همین قصه ها میگذرد…
.
.
.
پی نوشت: عشق دو انسان کاملاً متفاوت در یک نگاه و ازدواج سریع و بچه دار شدن شان در تنهایی لیلا، من را یاد این دیالوگ معروف انداخت:
اولیور: استن… تو به عشق در یک نگاه اعتقاد داری؟
استن : آره خب؛ حداقل وقت آدمو نمی گیره!
هنجار سازی رفتارهای ناهنجار در خنـــدوانــــــــــــــــه
بخشی از نقد یا لثارات به خندوانه :
بیغیرتی و حرام در زرورق صلوات
در خندوانه شب سه شنبه ۱۳مردادماه ، شاهد بودیم که آقایان پهلوان با همان پوشش سنتی زورخانهای که بر اثر آن بخش هایی از پا و دستان آنان را در معرض عریانی قرار داده بود در مقابل زنان نامحرم به اجرای برنامه پرداختند. البته یالثارات به این حکم واقف است که حدود شرعی برای مردان در این نوع پوشش رعایت شده بود، اما مسئله اینجاست که طبق احکام مکمل دیگر، نگاه به بخش هایی از بدن مردان که به دنبال استفاده از همین پوشش شرعی، عریان ماندهاند برای زنان نامحرم به طور مستقیم حرام است.
مخاطبان یالثارات به خاطر دارند که اساسا حکم محوری مراجع در رابطه با حرمت ورود زنان به ورزشگاه ها، همین مسئله نگاه کردن به بخش های عریان بدن مردان نامحرم بود. مسئلهای که در لابلای هوچی گری غائلهگران، مغفول باقی ماند و متاسفانه جمعی از رجال منتقد نیز بدون توجه به آن، برای توجیه مخالفت خود با ورود زنان به ورزشگاه ها صرفا به استدلال های مدنی در این رابطه اکتفا کردند. حالا «خندوانه»، در یک برنامه تلویزیونی، ناموس مسلمانان را به ارتکاب در این حرام قطعی ، مشغول کرده و در فرایند تغییر هنجاری خود، آن را به خورد مخاطب داده است.
نکته بد ماجرا که طبق معمول به عنوان زرورق طلاییِ پوشش دهنده اینگونه اعمال در برنامه «خندوانه» ملازم آن بود، جوّ مذهبی بود که بواسطه کلام مرشد، ذکر دعای نادعلی و نیز دعای پایانی برنامه، برخندوانه عارض شده بود.
هرچند در مورد سطح سواد دینی و انگیزه برنامه سازان در خندوانه باید دچار تردید بود اما این سوال از «فرهاد طلوع کیان» رئیس فدراسیون ورزش های پهلوانی که در میانه این مجلس حرام ذکر نادعلی گرفته بود جای دارد که آیا این ماجرا و روایت معروف از امیر المومنین علی علیه السلام به گوش وی رسیده است؟!
روزی به امیرالمومنین علی علیه اسلام اطلاع دادند ، زنان کوفه در مراکز تجاری و بازار رفت و آمد دارند، و شخصاً به خرید و فروش می پردازند، ایشان در یک سخنرانی خطاب به مردم کوفه فرمود:
أما تَستَحیُونَ وَ لا تُغارُونَ وَ نِسائُکُم یِخرُجنَ إلی الأسواقِ وَ یُزاحِمنَ العُلُوجَ
«آیا حیاء ندارید؟ و غیرت نمی ورزید که زن های شما به بازارها می روند و با جوانان قوی و خوش هیکل روبرو می شوند.؟»
این گزارش نیز همچون سایر موارد در حالی به نظر مخاطبان می رسد که امیداوریم در این شلم شوربای آخر الزمانی که همه چیز دستخوش وارونگی است ، حداقل مسئول غیوری پیدا شود و راه این روند باطلِ خوش بر و رو که با آرایه های مذهبی بزک می شود را بگیرد.
فدای ادبت بانـــو!
فدای ادبت بانو
که جلوی آقامون
اینقدر با ادب نشستی
♥ جانم فدای سید علی ♥
شما نگران خودت باش ...
❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵ ❀‿︵‿︵
چقدر جالب بود لحظه ای که در مترو زل زده بودی به من!
و نگاه از من بر نمی داشتی… .
نمی دانم ظاهر من برای تو ناپسند بود
یا میخواستی ببینی در این تیپ و ریخت اذیت نمیشوم؟! .
فقط میخواهم این را بگویم که من راحتم در همین چادرمشکی .
در همین چادری که رنگش از نظر تو “کراهت” دارد!
در همین چادری که… .
شما نمیخواهد نگران افسردگی و اذیت شدن من در این چادر مشکی باشی!
نگران خودت باش در آن سرای آخرت…